- مچ پیچ
- نوار نخی یا پشمی که به مچ دست یا پا می پیچند
معنی مچ پیچ - جستجوی لغت در جدول جو
- مچ پیچ
- نواری نخی یا پشمی که بمچ پا (و گاه بمچ دست) پیچند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پر غم، پر اندوه
با پیچ بسیار پر پیچ و خم: وین شکم بی هنر پیچ پیچ صبر ندارد که بسازد بهیچ 0 (گلستان)، پیچنده پرکن مرغول (زلف)، پر رنج پر مشقت سخت: ماکییم اندر جهان پیچ پیچ چون الف از خواجه دارد هیچ هیچ. (مثنوی)، پر ناز و غمزه پر ادا: شاهد پیچ پیچ را چه کنی ک ای کم از هیچ، هیچ را چه کنی ک (هفت پیکر)، نه راست و مستقیم منحرف: میرود کودک بمکتب پیچ پیچ چون ندید از مرد کار خویش هیچ. (مثنوی) -6 مضطرب پیچان: شه از گفت آن مرد دانش بسیج فرو ماند بر جان خود پیچ پیچ. (نظامی)
پیچ در پیچ، پیچ بر پیچ، پر پیچ، پر پیچ و خم
حریری بسیار باریک و حاکل ماورا که در آن گل سرخ را خشک میکردند و برای دعوت بعروسی با نبات بخانه مدعو میفرستادند، کیسه ای کوچک از حریر بسیار نازک که در آن گل سوری را خشک میکردند و زنان در میان جامه مینهادند تا بوی خوش گیرد
پیچیدگی در اطراف مرکزی، به شکل مار حلقه زده، حلزونی شکل
پیچ در پیچ مانند حلقه های مار: خط مارپیچ، مفتولی فلزی که دوراستوانه ای پیچیده شود، (ستون مار) عبارت از ستون یک بیک است با 5 قدم مسافت بین افراد. ستون مارپیچ برای حرکت از معابر مستور اتخاذ میشود
میخی که قسمت پایینش دارای پیچ است و با پیچاندن فرو رود نه باکوبیدن
نی لاستیکی نرم قابل انعطاف و پیچیدن و حلقه کردن که یک سر آن را به قلیان وصل کنند و سر دیگر بدهان بزند و قلیان کشند
پیچک
شکل منحنی که پیوسته از یک قطب یا از یک نقطه دور یا به آن نزدیک می شود
((نِ یا نَ))
فرهنگ فارسی معین
لوله ساخته از مفتول یا غیره که بر او آن پوست یا پارچه گرفته، یک سر آن به قلیان متصل است و سر دیگر به دهان (به هنگام کشیدن قلیان)
نوعی نی انعطاف پذیر قلیان که از تیماج یا پارچه و مفتول ساخته می شود و از نی های چوبی درازتر است
مسیری که براساس پیچیده شدن جسم به دور یک استوانه ساخته می شود، دارای پیچ و خم، پر پیچ و خم
Mindbending
surpreendente
überwältigend
zdumiewający
ошеломляющий
вражаючий
verbluffend
asombroso
époustouflant
sbalorditivo
चमत्कारी
অবিশ্বাস্য
mengejutkan
akıl almaz
정신을 차릴 수 없는
令人震惊的
מדהים